از مراسم بسیار مهمّ در منطقه‌ی میزدج آداب و رسوم ازدواج است. بعضی از آداب این مراسم شاید به ظاهر کم اهمیّت باشد امّا هرکدام ریشه در تاریخ این منطقه دارد و رعایت آن‌ها برای همیشه ضروری می‌نماید. مراسمی که در این مختصر شرح داده می‌شود مربوط به زمانی است که هنوز پای مردم روستاها به شهر باز نشده بود، وسیله ایاب و ذهاب همان اسب و استر بود مراسم اصیل بومی هنوز رنگ و بوی شهری به خود نگرفته بود.

مراسم خواستگاری در منطقه‌ی میزدج:      
هنگامی که والدین پسر تصمیم گرفتند برای فرزندشان همسری اختیار کنند...

 

تصمیم خود را با وی در میان می‌گذارند دختری را هم در نظر می‌گیرند سپس به خانواده‌ی عروس پیغام می‌فرستند که برای امر خیری می‌خواهند به منزل آن‌ها بروند و روزی را در نظر می‌گیرند که ساعت خوب باشد، سپس چند نفر از بزرگان خانواده را دعوت می‌کنند با آن‌ها به خواستگاری می‌روند. همچنین بزرگان و نزدیکان درجه اوّل عروس نیز در منزل او حضور می‌یابند. پدر داماد یا یکی از خویشان درجه اوّل که خوش بیان هم باشد، بعد از یاد خدا و مقدمه‌چینی لازم، به پدر عروس می‌گوید، فلانی را (نام کوچک پسر را به زبان می‌آورد) به غلامی خود بپذیرید. پدر عروس ابتدا می‌گوید نور چشم من است و در صورتی که موافق باشد می‌گوید: کنیزی به خانه‌ی شما می فرستیم. اگر راضی نباشد ...

 پس از ذکر مقدمه مخالفت خود را اعلام می‌دارد. امّا خواستگاری در اینجا پایان نمی‌یابد. بارها تکرار می‌شود تا این که دل پدر دختر را بدست آورند و اغلب موفق می‌شوند بدین ترتیب وقتی از پدر عروس اذن گرفته شد چای و شیرینی صرف می‌شود و شادی کنان مجلس به پایان می‌رسد. در قدیم این رسم از طرف مادر، خواهر و آشنایان عروس صورت می‌گرفت امّا امروز داماد است که باید ببیند و بپسندد تا بعد جلسه‌ی بله بُرون برگزار شود. در قدیم در مجلس خواستگاری از طرف داماد می‌آمدند عروس را می‌دیدند و از طرف داماد می‌پسندیدند. اسم و رسم داماد را می‌گفتند و از مزایای او صحبت می‌کردند مثلاً می‌گفتند: داماد از خودش چند رأس گاو و گوسفند دارد، اهل هیچ فرقه‌ای نیست یعنی نه سیگاری است، نه قماربازِ نه عرق‌خور و شراب‌خور، جوانی است سر به راه، سرش به کار خودش می‌باشد. و کاری به کار کسی ندارد به اصطلاح محلّی منطقه"هِی اِوْ بِسْ ایکُنن" یعنی بیش از حد در مورد داماد تعریف می‌کنند. خانواده عروس هم کم نمی‌گذارند و دایم از عروس خود تعریف می‌کنند. مثلاً از هر انگشت او جواهر می‌بارد، قالی می‌بافد که لنگه ندارد، نان می‌پزد اندازه یک مَجْمَعه. امّا آن چه مورد توجّه است این است که به دختر به شکل یک کالای قابل فروش می‌نگریستند. سپس بازار چانه زدن بر سر مهریه و شیربها گرم می‌شود. و این همان چیزی است که احمد شاملو در کتاب کوچه (کلثوم ننه) آورده است:

«... و به این ترتیب تشکیل مجلس بله بران پیش‌نهاد می‌شود تا در باب ازدواجی گفت‌و‌گو کنند که در آن خانواده‌ی دختر در آن چه می‌دهد تنها به چشم کالای قابل فروشی می‌نگرد که اکنون مشتری مشتاقی یافته است آن هم با این منطق کاسب‌کارانه که نه شخص مهمّ است نه شخصیّتش، و نه لیاقت و تربیتش نه قیافه و رفتار و معتقداتش نه جوانی یا سالخوردگی‌اش که آیا این هندوانه آبدار و شیرین است؟ مفت چاقوی کسی که سر کیسه را شل‌تر کند. جالب این که بی‌چاره داماد خیلی وقت‌ها دختر را به چشم ندیده و نخواهد دید مگر در حجله. و در انتخاب و نامزدی و بله بران و عروسی و غیره دخالتی نداشته اجازه‌ی دخالت هم نمی‌دادند بلکه پدر و مادر می‌بریدند و می‌دوختند و به پسر خود می‌پوشانیدند».

مراسم نامزدکنان (شیرینی خورون(قند اِشکَنون) ـ بَله بُرون):

بعد از مراسم خواستگاری اولین جلسه‌ی مذاکره بین خانواده‌ی داماد و خانواده عروس صورت می‌گیرد. بعد از ساعت خوش کردن و انتخاب یک روز خوب با نظر مُلای روستا از طرف خانواده‌ی داماد به خانواده‌ی عروس خبر می‌دهند که می‌خواهند برای نامزدکنان بیایند. به اصطلاح محلّی می‌گویند می‌خواهیم بَرد و بافه کنیم یعنی تکلیفمان را روشن کنیم. اطمینانی حاصل شود که دو زوج به هم تعلّق دارند. دعوت از فامیل به طور دقیق انجام می‌گیرد که مبادا کسی از قلم بیفتد که بعداً موجب دلخوری و گلایه شود. بعد از توافقات حاصل شده بین طرفین، شیربها را پدر داماد به پدر عروس تقدیم می‌کند تا با آن مقداری از جهیزیه عروس را تهیه کند و مهریه را که مبلغ آن با توافق طرفین مشخص شده آن را در کاغذی به صورت دست‌نویس ثبت می‌کنند و با این نیّت که قباله به خاک می پوسد و کسی نداده وکسی هم نگرفته افراد بزرگ فامیل آن را مُهر و امضا می‌کنند. ­­­­­­در نهایت بِلْگِه‌ی عروس را که (هدیه‌ای است که بعد از بله گفتن عروس به وی می‌دهند. برای بردن بلگه اغلب زنان فامیل نزدیک داماد جمع می‌شوند تا به اتفاق مادر و خواهران داماد به خانه‌ی عروس بروند). گفتنی است بعد از بله گفتن عروس خانواده‌ی داماد چندین کیلو قند و نبات همراه خود به خانه‌ی عروس می‌بردند تا پس از توافق بر سر مهریه و شیربها و شنیدن بله عروس قند و نبات‌ها را به طور مساوی که از قبل آن‌ها را با ترازو کشیده بودند داخل دستمال می‌گذاشتند گره می‌زدند و بین مهمانان تقسیم می‌کردند. بعد از اتمام این مراسم رقص و شادمانی مختصری انجام می‌گیرد. چای و شیرینی صرف می‌شود و بعد از پایان این مراسم هر یک به خانه‌ی خود می‌روند. از این تاریخ به بعد هرگاه داماد به دیدار عروس برود باید هدیه‌ای به او بدهد. اگر عروس به مدت یک سال یا بیشتر در منزل پدر خود بماند، تمام اعیاد ملّی و مذهبی و اوقات خاص سال مثل عید نوروز، عید قربان و شب یلدا و مانند آن هدیه‌ای مناسب با آن برای عروس ببرند.

عقدکنان:

با توافق قبلی دو خانواده روزی را که ساعت خوب باشد برای عقد تعیین می‌کنند. سپس لباسی را که شامل: پیراهن، شلوار زنانه، مینا، چادر و سفره‌ی عقد و ضروریات دیگر باشد، همراه با نوازنده‌ی محلّی به خانه‌ی عروس می‌فرستند تا مقدمات سفره‌ی عقد را آماده کنند. سفره‌ی عقد شامل قرآن که کلام الهی است، آیینه که مظهر روشنایی و حقیقت است، ظرف آب که مایه حیات است، نان و پنیر و سبزی که برکت و روزی انسان است، عسل که نماد شیرینی زندگی است، تخم مرغ و کره محلّی که یادآور رونق دامپروری است و مقداری شیرینی و میوه برای مدعوین. سپس عاقد وارد می‌شود و خویشان و نزدیکان عروس و داماد دور آن‌ها حلقه می‌زنند. سه بار خطبه‌ی عقد خوانده می‌شود و از عروس طلب رضایت و موافقت می‌کنند او نیز سخنی نمی‌گوید و هر بار هدیه‌ای به عنوان زبان‌گشا (زیر لفظی) یا اصطلاح محلّی (زیر زونی) دریافت می‌کند تا یکی از بزرگان فامیل عروس از او بخواهد که بله را بگوید. این که عروس به آسانی و سریع اعلام موافقت نمی‌کند برای این نیست که هدایای بیشتری بگیرد بلکه این متانت و شخصیّت اوست که مانع شتاب در اعلام موافقت می‌شود و باید این‌گونه عمل کند.

رقص در فرهنگ میزدج

آدمی در هنگام شادی مضاعف بی‌اختیار از اعماق وجودش احساس مسرّت و سرخوشی می‌کند و گاه ناخودآگاه فریاد شادی در اصطلاح عامّه (هِو گاله) برمی‌آورد و یا به جست و خیز می‌پردازد. هر ملّت و قوم با توجه به روحیّات خود در مراسم شادی و مذهبی خود این احساس را به صورتی منحصر به فرد نشان می‌دهد که رقص نام دارد و همین رقص نمادی برای آن مردمان می‌گردد.چه بسا اقوامی که عملاً به صفحات تاریخ پیوسته‌اند و یا رو به انقراض‌اند اما رقص منحصر به فردشان، یاد آنها را در اذهان زنده نگه داشته باشد.

به طور کلی از بررسی تاریخچه رقص این چنین بر می‌آید که از دیرباز رقص‌های انفرادی بیشتر جنبه تفریحی داشته‌اند. اما رقص‌های دسته جمعی بیشتر ریشه در اعتقادات و روحیّات مردمان هر قوم و تا حدودی ریشه در نحوه زندگی و امرار معاش آنها دارد و در زمان و مکانی خاص خود انجام می‌گیرند. رقص مخصوص این منطقه نیز از این قاعده مستثنی نیست.

در حال حاضر دو نوع رقص "دستمال‌ بازی" و " چوب بازی" در بین مردم این منطقه مرسوم است. با تمام زیبایی‌های رقص دستمال‌ بازی و همچنین متمایز بودن دستمال بازی بختیاری‌‌ها، از سایر اقوام نمی‌توان اصالت این رقص را مربوط به بختیاری‌ها دانست. عمده دلایل این مطلب را به شرح ذیل می‌باشد:

ـ هر چند با توجه به تغییر آلات و ریتم موسیقی محلّی  و تا حدودی روحیّات مردان این منطقه، در حال حاضر دستمال بازی رواج زیادی در بین مردان منطقه پیدا کرده است اما آن چه صحیح‌تر به نظر می‌رسد و کم  و بیش از ریش سفیدان و پیرمردان شنیده می‌شود، در گذشته مردان علاقه زیادی به چوب بازی داشتند و کمتر در دستمال بازی شرکت می‌کردند.

ـ در گذشته با توجه به شرایط زندگی در منطقه زنان کمتر می‌توانستند در مراسم شادی شرکت کنند و حضور زنان محدود به بستگان درجه یک عروس و داماد می‌شد. (با توجه به این‌ که بیشتر بار زندگی بر دوش زنان و دختران بود این مطلب صحیح می‌باشد). و صد البته زنانی که در این مراسم‌ها شرکت می‌کردند وظیفه پخت و پز را به عهده داشتند و دختران جوان نیز به دور عروس حلقه می‌زدند و مشغول خواندن ترانه‌ها و آواهای خاصی می‌شدند و در بین آن‌ها دستمال بازی چندان مرسوم نبود.

احتمال می‌رود که رقص دستمال بازی از لرستان وارد بختیاری شده و با توجه به تغییراتی که در زندگی بختیاری‌ها ایجاد شده این رقص نیز کم کم جای خود را در بین بختیاری‌ها پیدا کرد و رنگ بختیاری به خود گرفت.

 انواع رقص محلّی

ـ دستمال بازی

در روز عروسی ساز و دهل برقرار است و فامیل و آشنایان در منزل داماد سرگرم رقص و پایکوبی می‌شوند. رقص‌ها عبارتند از: رقص چوپی که زیباترین رقص‌های گروهی است و از فنون مختلف و دشواری برخوردار است. در این حالت شخصی در جلوی دسته رقصنده قرار می‌گیرد که به او "سرچوپه" می‌گویند و به نوعی رهبری رقصندگان را به عهده دارد و دو دستمال در دست خود می‌گیرد. با نواختن "توشمال" دسته با ریتم نواخته شده به حرکت می‌پردازند به طوری که سه قدم به صورت ضربی به جلو می‌آیند و بعد از آن دو قدم به عقب برمی‌گردند و مادامی که توشمال می‌نوازد به این حرکت خود ادامه می‌دهند و به صورت دایره‌وار به دور حلقه‌ای فرضی دور می‌زنند. در این بین افرادی می‌توانند از گروه رقصنده جدا شوند و یا به آن‌ها بپیوندند و یا سر چوپه عوض شود. آخرین نفر نیز دست چپش آزاد است که او نیز دستمالی در دست چپ دارد. این رقص شامل رقص دوپا، سه پا، هفت پا، لیلانه، دو دستماله و غیره است. در این رقص‌ها زنان که انواع لباس‌های رنگین به تن دارند لچک‌های بسیار زیبا به سر می‌گذارند که دور صورت آن‌ها را کامل با سکه‌های نقره‌ی قدیمی پوشانده و قسمت‌های دیگر لچک منجوق دوزی شده است. غیر از رقص چوپی که انواع آن همه دسته جمعی و گروهی است رقص تک نفره به نام دو دستماله نیز مرسوم است که هر کس می‌تواند با دو دستمال در دو دست انجام دهد.                                                        

ـ چوب بازی

«چوب بازی یا ترکه بازی» از بازی‌های رزمی، سنتی و قدیمی و رایج لرها است که بیشتر در بین لرهای بختیاری، یاسوجی‌ها، ممسنی‌ها و بعضی از روستاییان و عشایر لرستان متداول و مرسوم است و اغلب در مراسم عروسی و همراه با رقص و پایکوبی اجرا می‌گردد. بیشتر بین جوانان رایج است و دو به دو انجام می‌گیرد. یکی چوب نازک برای ضربه زدن در دست دارد و دیگری چوب ضخیم برای دفاع در دست دارد. کسی که چوب نازک دارد به پاهای کسی که چوب ضخیم دارد حمله می‌کند (اصابت چوب از کمر به بالا ممنوع است) و او از خود دفاع می‌کند و رقص‌کنان از یکدیگر دور می‌شوند و به هنگام برگشت چوب‌ها را با هم عوض می‌کنند و نوبت به حمله به دیگری می‌رسد. در واقع نوعی تمرین حمله و دفاع از خود است.

                              

ترانه‌های محلی در میزدج

بخشی از اشعار، تصنیف‌هایی شاد است که هنگام عروسی‌ و جشن‌های دیگر توسط خوانندگان همراه با موسیقی خوانده می‌شود. این اشعار که محتوایی شاد دارند بخشی از فولکلور منطقه را تشکیل می‌دهند. این بخش از ادبیات عامه امروزه به علّت نفوذ موسیقی پاپ و موسیقی غربی در حال نابودی است و ترانه‌های عجیب و غریب فارسی جایگزین آن شده است. در زیر به دو نمونه از ترانه‌های محلی منطقه اشاره می‌کنیم. 

ـ دوما لالی (دووالالی)

وای برین جهازتو درارین سَرِتون خرمن زنین

ای دَوویَل شیرُم دوماد هَمِتون دی کِل زنین

بور ز کینه، بور زکینه پشت مالْمون بِگُو اَشت

وای نردس چینوم آقا دوما شیربُها دا و نشست

وای شِهنه شِهنه بوریا وای ز در لَسور ای یا

وای غم نخور شیرُم دوما لشکرت چی مور ای یا

وای میشکالا مال دووِِن هفت شَوِِ کار ایکنن

وای صد جوون مال بِووم وی دَرُوزی بار ای کنن

وای گله رم کرد، گله رم کرد، گله رم کرد رَهد به دشت

وای آقا دوما بی عروس دست به دست وِیدِن به گشت

وای شِهنه شِهنه بوریا وای ز در لَسور ای یا

وای غم نخور شیرُم دوما لشکرت چی مور ای یا

ـ ترانه‌ی آهای گل

نودُومامون نوخطه                         آهای گل

پر جیوس میخکه                          آهای گل

ای خدا یاری بده                          آهای گل

سیسْ خریم طاقه زری                آهای گل

شِهنِ شِهنِ بور ایا                     آهای گل

به دم لاسور ایا                          آهای گل

بور زکینه بور زکی                       آهای گل

پشت مالون ایچره                       آهای گل

امشوه چارده شوه                      آهای گل

قوچ گله گم بیده                         آهای گل

دو کلوم دشتی بخون                   آهای گل

سی شیرین حونه‌مون                  آهای گل

حمام رفتن داماد

بعد از ظهر روز عروسی داماد به همراه دوستان نزدیک و بستگان با همراهی ساز و دهل به حمام می‌رود. هنگامی که به حمام می‌رسند، حمامی پولی به عنوان "دَرْ حمومی" می‌گیرد و اجازه می‌دهد تا داماد و همراهانش وارد حمام شوند. موقعی که داماد وارد رختکن حمام شد هیچ کس اجازه ندارد لباسش را درآورد تا حمامی یک ظرف آب گرم بیاورد داماد باید نیّت کند و انگشت اشاره را داخل ظرف آب قرار دهد و با خود بگوید:(خدایا همین طور که این آب گرم و حیات‌بخش است زندگی ما نیز گرم و دلخواه ما باشد) و هر آرزوی دیگری که دارد از خدا بخواهد چون آب مظهر زندگی و پاکی است، انگشت نهادن در آن چون قدم نهادن در زندگی است گرمی آن نشانه‌ی محبّت و گرمی در زندگی است و نیّت کردن، نیایشی است به درگاه خداوند که به زندگی آن‌ها گرمی و صفا ببخشد. این مراسم ساده در اصل، خلوت کردن با خداوند و لحظه‌ای از خود بریدن و پیوستن به اوست.

در خلال این مدّت نوازندگان محلّی در خارج از حمام آهنگ "آی حمومی، آی حمومی آب حموم تازه کن" می‌نوازند و همراهان داماد به رقص و پایکوبی می‌پردازند و جوانانی که تفنگ دارند تیر هوایی شلیک می‌کنند و همان طور که داماد را آورده‌اند با طمأنینه‌ی خاصی به خانه برمی‌گردانند تا به خانه برسانند. در خلال حرکت داماد به سوی منزل در نزدیکی‌های منزل خواهر داماد آیینه‌ای جلوی صورت داماد می‌گیرد. آیینه در این مراسم جایگاه والایی دارد که در بخش‌های مختلف عروسی وجود دارد. آیینه مظهر راستی و حقیقت است و تجلی‌گاه روشنایی است و انعکاس واقعیت‌هاست به همین جهت شکستن این آیینه در طول مراسم همه را نگران می‌کند. با استقبال مهمانان، نزدیکان و دوستان و همراهی ساز و دهل داماد برای نشستن بر تخت دامادی آماده می‌شود.

نشستن داماد به تخت

یکی از بهترین و زیباترین رسوم در عروسی‌های منطقه‌ی میزدج نشستن داماد بر تختِ دامادی است که آرزوی هر پدر و مادری است. یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای مردم این منطقه دیدن پسر خود بر تخت دامادی است که به اصطلاح عامه می‌گویند: (انشالله ری تخت دومایی بِوینومِت). تختی که برای داماد می‌بندند عبارت است از یک نیمکت یا یک تخت یا یک کرسی که در این مراسم مادر داماد بهترین پارچه‌های رنگی خود را به دیوار می‌زند و یک قالیچه زیبا و یا یک پتو با نقوش زیبا بر روی تخت می‌گسترانند. جای تخت حتماً باید پای دیوار باشد و رو به قبله قرار گیرد تا داماد در بهترین و شیرین‌ترین لحظه عمر خود روبه قبله و به یاد خدا باشد. اولین کار داماد بعد از نشستن به تخت باز کردن کتاب قرآن مجید و خواندن چند آیه از قرآن کریم است. بعد از آن طبق رسم دیرینه خواهران داماد یا مادر داماد در کنار تخت داماد می‌آیند و موهای او را شانه می‌کنند و سرمه به چشمان داماد می کشند و  سرود می‌خوانند و رقص و پایکوبی می‌کنند. بعد از آن دو تن از بستگان داماد که اشخاص با سواد می‌باشند نزدیک داماد می‌نشینند و کادوهایی را که شرکت‌کنندگان در عروسی به داماد می‌دهند یکی تحویل می‌گیرد و می‌شمارد و دیگری یادداشت می‌کند. اولین شخصی که کادوی خود را تحویل می‌دهد بزرگ فامیل داماد می‌باشد و اجازه را صادر می‌کند تا دیگران هم کادوی خود را تحویل دهند. در خلال این کار نوازندگان محلّی می‌نوازند و شرکت‌کنندگان به رقص و پایکوبی می‌پردازند و جوانانی که تفنگ دارند تیر هوایی شلیک می‌کنند.

ـ بردن عروس به خانه‌ی شوهر

رسم بر این است که شب عروسی داماد شام عروسی را در منزل پدر زن خود میل می‌کند. بدین گونه که شب هنگام داماد به همراه ساق‌دوش و تنی چند از دوستان و یا نزدیکان خود به خانه‌ی پدر عروس می‌روند و شام را که معمولاً غذای مفصلی است آن‌جا میل می‌کنند. داماد بعد از صرف شام با همراهان خود به خانه‌ی خود باز می‌گردد و برای آوردن عروس به خانه‌ی خود   آماده می‌شوند. تعدادی از بستگان داماد که معمولاً از بزرگان فامیل داماد می‌باشند برای کسب اجازه و آوردن عروس، به خانه‌ی پدر او می‌روند. بعد از پذیرایی یکی از بزرگان یا بستگان داماد از پدر عروس و یا بزرگان مجلس عروس کسب اجازه می‌کند و می‌گوید که برای بردن عروس(حق‌دارمان) به خدمت رسیده‌ایم. سپس قباله‌ی ازدواج و هدیه‌ای که داماد به عنوان حق شیر برای مادر زن خود تهیّه کرده است معمولاً مبلغی پول یا طلا می‌باشد را جلو پدر عروس می‌گذارند و اجازه را می‌گیرند. پدر عروس هم با مشورت و کسب اجازه از بزرگ‌ترهای فامیل خود اجازه می‌دهد که داماد بیاید و عروس را به خانه‌ی خود ببرد. سپس گروهی از زنان که معمولاً از نزدیکان داماد می‌باشند به همراه داماد وارد اتاقی که عروس در  آن‌جا نشسته، می‌شوند و از مادر عروس و نزدیکان وی اجازه می‌گیرند تا عروس را ببرند. مادر عروس توشه‌ی عروس را که از قبل آماده کرده است به کمر او می‌بندد که این توشه شامل تنقلات مغز گردو و بادام و دیگر خوراکی‌ها می‌باشد که در فرهنگ عامه‌ی منطقه به "پشت قَدی" معروف می‌باشد. در فرهنگ عامه‌ی منطقه ضرب‌المثلی است که می‌گویند "عروس هر وقت گُشنِس ایبُو یادِس ایوفته به پُشت قَدیاس" که مصداق از توشه‌ی عروس دارد. سپس چادری بر تن عروس می‌کنند و روسری رنگی که با منجق و پولک تزیین شده و در فرهنگ عامه منطقه به "دوواق یا روبنده" معروف است بر سر عروس می‌کنند سپس پدر عروس و آقای داماد دست عروس را می‌گیرند و او را از روی تختی که قبلاً برای عروس تدارک دیده شده بود بلند می‌کنند. در این هنگام یکی از برادران یا عموهای عروس به نشانه‌ی حمایت از عروس و به این منظور که به داماد و بستگان وی بفهمانند که عروس پشت‌گرم و مورد حمایت برادران یا عموهای خود می‌باشد کلاهی را که بر سر دارد از سر خود برمی‌دارد و بر سر عروس می‌گذارد و دوباره از سر عروس برمی‌دارد و بر سر خود می‌گذارد. سپس یک دست عروس را گرفته و دست دیگر را داماد گرفته و تا در خروجی عروس را همراهی می‌کنند. هنگام خروج عروس از منزل پدر عروس قباله را روی زمین می‌گذارد تا عروس از روی قباله عبور کند سپس با دست پشت شانه‌ی عروس می‌زند و می‌گوید برو خدا به همراهت و او را از زیر قرآن می‌گذرانند. یکی از خواهران داماد هم آیینه‌ای را که قبلاً ذکر آن رفت روبه‌روی عروس و داماد می‌گیرد و تا موقعی که سوار بر اسب یا ماشین شوند این کار را ادامه می‌دهد. در این منطقه رسم بر این است که به هنگام ترک خانه‌، بستگان داماد هر چه از وسایل خانه‌ی پدر عروس به دستشان آمد مخفیانه همراه خود به خانه‌ی داماد می آورند و خانه‌ی عروس هم که از این رسم آگاهی دارند آن چه را که مایل نیستند از خانه بیرون برود پنهان می‌کنند. وسایل ربوده شده را بعد از عروسی به خانه‌ی پدر عروس تحویل می‌دهند و این تنها دزدی است که می‌گویند شگون دارد.

 بعد از این که کاروان شادی به همراه عروس و داماد به در خانه‌ی داماد رسیدند داماد دست عروس را گرفته و او را بر طبق رسم دیرین که بر گرفته از آیین زرتشت می‌‌باشد به دور آتش که از قبل آن را مهیّا کرده‌اند، می‌چرخاند سپس به طرف در ورودی منزل می‌روند که در این لحظه عروس از رفتن به داخل منزل خودداری می‌کند در این لحظه پدر داماد یک گوسفند را جلو عروس و داماد سر می‌برد تا آن‌ها از روی آن عبور کنند بعد از آن وارد حیاط می‌شوند و حرکت می‌کنند تا به پای پله‌ها برسند در این موقع داماد به همراه ساق‌دوش خود روی پشت‌بام می‌روند و داماد باید مخلوط هفت نوع از غلات را که به "هفت تخمه" معروف است بر سر عروس بریزد سپس یک عدد میوه فصل را از بالا به پایین پرتاب می‌کند و هر کس این میوه را بگیرد می‌گویند که به مقصود و مراد خود می‌رسد. قبل از بالا آمدن از پله‌ها رسم بر این است که یک زیر استکان را داخل یک سینی روی پله اول می‌گذارند و عروس باید با یک ضربه که با پا بر روی آن می‌کوبد زور خود را به رخ مادر شوهر خواهران شوهر خود بکشد و از پله‌ها بالا برود تا به داخل تالار برسد سپس قبل از ورود به حجله یک عدد تخم مرغ را به دست عروس می‌دهند تا بالای سر در حجله بکوبد با انجام هریک از این اعمال با تشویق و "هو گاله‌ی" همراهان مواجه می‌شود تا وارد حجله شود. قبل از ورود عروس به حجله مادر داماد به استقبال عروس خود می‌آید و به او خوش‌آمد می‌گوید دست او را گرفته و وارد حجله می‌کند و بر روی تختی که از قبل تدارک دیده‌اند می‌نشانند. زمانی که عروس وارد حجله شد کفش‌های خود را بیرون نمی‌آورد تا بابت "کِوش کنون" خود هدیه‌ای بگیرد. سپس داماد وارد حجله می‌شود در حالی که یکی از محارم یا یکی از خویشان درجه اوّل او را همراهی می‌کند. اتاق را خلوت می‌کنند شخصی که همراه داماد است مقداری نبات در دست عروس می‌نهد و دست راست عروس را در دست راست داماد می‌گذارد به اصطلاح آن‌ها را دست به دست می‌دهد و از اتاق بیرون می‌رود.

داماد با دادن هدیه‌ای به عروس از او می‌خواهد تا حجاب از صورت خود برگیرد که در فرهنگ عامه منطقه به "ری گشون" معروف است. داماد با استفاده از آفتابه و لگنی که از قبل داخل حجله گذاشته‌اند وضو می‌گیرد و دو رکعت نماز حاجت روی چادر عروس می‌خواند. چادر عروس تا این درجه اهمّیت دارد که به عنوان سجاده از آن استفاده می‌کند. این احترامی است که به عفّت و عصمت عروس نهاده می‌شود. داماد رو به درگاه خداوند می‌آورد و از او توفیق یک زندگی بی‌آلایش و شرافت‌مندانه‌ای را می‌خواهد. خواندن نماز در این وقت به این زوج حالت روحانی و معنوی می‌بخشد و از التهاب آن‌ها که تا آن وقت دست نامحرمی به هیچ کدام نرسیده کم می‌کند و اگر جنبه‌ی هوس وجود داشته باشد از بین می‌رود و اولین دیدار زوج با توسل جستن به خدا و رفتن به درگاه او صورت می‌گیرد این عمل، پسندیده‌ترین بخش این مراسم مهم اجتماعی است.

هنگامی که داماد از حجله بیرون می‌آید زنان فامیل داماد و چند زن از فامیل عروس که به همراه او آمده‌اند با هلهله (کِل و گاله) و شادی کنان وارد حجله می‌شوند صورت عروس را می‌بوسند و دستمال‌های مخصوص زفاف را که سند عفّت و پاکدامنی عروس می‌باشد را برداشته و به همدیگر نشان می‌دهند و به عروس تبریک می‌گویند. سپس این دستمال‌ها را زنان فامیل عروس که همراه وی آمده‌اند برمی‌گردانند و به مادر عروس تحویل می‌دهند و تا زمان به دنیا آمدن اولین فرزند نزد خانواده‌ی وی می‌مانند.

یک روز بعد از عروسی خانواده‌ی عروس تدارک یک ناهار مفصل را می‌بینند و به همراه "برشتوک" (غذایی که از آرد، روغن حیوانی، زعفران، پودر گردو و بادام ) تهیه شده به خانه‌ی داماد می‌روند.  بعداز صرف ناهار و خوردن برشتوک توسط عروس و داماد و مهمانان هدایایی را که خانواده عروس از قبل تدارک دیده بودند به خانواده‌ی داماد می‌دهند و متقابلاً هدایایی دریافت می‌کنند و بعد از رقص و پایکوبی شادی‌ کنان منزل داماد را ترک می‌کنند.

داماد سلام

دو یا سه روز بعد از عروسی داماد برای دست بوسی پدر زن و مادر زن خود به همراه عروس به خانه‌ی آن‌ها می‌رود. ابتدا داماد از فامیل نزدیک خود دعوت می‌کند که به همراه او برای داماد سلامی به خانه‌ی پدر زن خود بروند. سپس همه‌ی دوستان و آشنایانی که از قبل دعوت شده‌اند جمع می‌شوند و به همراه عروس و داماد شادی کنان به خانه‌ی پدر عروس می‌روند. هنگام ورود داماد باید دست پدر زن و مادر زن خود را ببوسد و هدیه‌ای را که تهیه کرده است به آن‌ها بدهد. بعد از صرف شام و شیرینی پدر عروس هدایایی را که برای عروس و داماد و مهمانان تهیه کرده به آن‌ها می‌دهد. بعد از گذشت چند روز پدر و مادر عروس زوج جوان را به عنوان پاگشا به منزل خود دعوت می‌کنند. سپس سایر خویشاوندان نزدیک نیز به تدریج در فواصل مختلف عروس و داماد را دعوت کرده به آن‌ها هدیه‌ای به نام پاگشا می‌دهند. از آن به بعد است که زندگی مشترک و مستقل زوج جدید شروع می‌شود. 

منبع:

1ـ لغت‌نامه‌ی دهخدا جلد دوازدهم، ذیل کلمه "مَجْمَعه" چاپ اول: 1373

2ـ فرهنگ بختیاری تألیف عیدی‌محمد ارشادی فارسانی :نشر آرون چاپ اول 1388

3ـ آداب و رسوم و فرهنگ عامه‌ی ایل بختیاری چهارلنگ تألیف و گردآوری رضا سرلک : نشر طهوری چاپ اوّل 1385

4ـ فرهنگ و ادبیات شفاهی جمع‌آوری شده توسط نگارنده (غلام‌عباس خسروی) در بخش میزدج طی 10سال گذشته.**

5ـ تاریخ ادبیات در قوم بختیاری مؤلف علی آسمند جونقانی: انتشارات شهسواری چاپ اول 1380

6-وبلاگ فرهنگ میزدج farhangemizdej.blogfa.com