به قول باباحیدری ها ((شیخ عباس))

 (این روحانی وارسته قبل از انقلاب و در دهه شصد جهت تبلیغ به شهرباباحیدرمی آمدند)

 

 باعث آگاهی سیاسی مردم بود. سخنرانی می کرد، کلاس میگذاشت، جوان ها رو جمع می کرد، اعلامیه هایی که از پاریس می اومد رو توزیع می کرد. راهپیمایی ای ضد رژیم نبود مگر اینکه قبلش این بزرگوار جوان ها رو با یک سخنرانی باخبر و سوار ماشین کنه و ببره شهر واسه راهپیمایی. بین ضد انقلاب های قاین هم مشهور بودن این جمعیت ورزگی. میگفتن: "این ورزگیا باز یه شکم توت خوردن بلند شدن اومدن شهر حسین حسین راه انداختن".
کمتر کسی از جوانان بود که پای صحبت ها و سخنرانیاش ننشینه. شاگرد خود امام بود. علت اینکه توی شهرکرد ترورش کردن هم همین بود. بنظر من از ردیف بزرگان انقلاب، مثل آیت الله رفسنجانی بود.

 


خود ایشون نقل می کرد که ساواک مارو میخواست بازداشت کنه و آیه ای از قرآن رو ملاک این کارش قرار داده بود. شهید با زیرکی آیه ی بعدی را در نفی تفسیر مأمور ساواک از آیه ی اول می خواند تا بهانه ای برای مآمور دستگیری نماند. هم انسانی عالم و سیاست مدار بود و هم جرأت داشت. در قم بود که اعلامیه ها پخش می شد، شهید با زکاوت اعلامیه ها رو مخفی می کرد و به روستا می آورد. برای تبلیغ به شهر کرد رفته بود که ماشین عامل منافق زیرش کرد. برای چهلمش یک اتوبوس از روستا رفت قم. زمان انتخابات بود و بعد عزل بنی صدر، شهید رجائی کاندید شده بود. در بزرگی این شهید همین رو بگم که شهید رجائی در جلسه چهلمش سخنرانی کرد.